حالا دارم فکر می کنم چقدر خوبه که تغییر می کنم. چقدر خوبه که بنویسم و این سیر تغییر رو ببینم. قبلا فکر می کردم باید کامل و بی نقص بنویسم. ایرادی در من نباشه حرفم درست و همه جانبه باشه. یک کمال گرایی بازدارنده. اما حالا دارم به مفهوم بهتری از کمال گرایی میرسم. من کمال و خوب رو می خوام نه به این معنی که من کاملم. کمال رو ندارم که می خوامش. به سمت اون میرم. پس باید تغییر کنم. رشد کنم.از جایی به جایی دیگر برم. پیش روی کنم. 

 سکون می تونه دو معنی داشته باشه یا کمال دارم و لازم به حرکت نیست که این فرض طبق تمایلات من و طبق ذات آفرینش که من کامل نیستم، نقض می شه. پس نشانه ی حرکت نکردن به جلو می شه. 

حالا دلهره ام برای نوشتن کمتر شده و عزمم بیشتر. حالا دید بهتری به تغییر و کمال طلبی خودم دارم. توی همین نوشته ها خودم رو بهتر می بینم، درک می کنم. و سیر تغییرات خودم رو می بینم.

فقط یک چیز دیگر هست، اینکه از تغییر به سوی بد شدن و پس رفتن میترسم. امیدوارم این ترس هم بر طرف بشه و بینشی جدید از پس آن به من بده.